تنها اما آروم با ته مایه های لبخند

ساخت وبلاگ

از همون روز پریودی که نقط رو گذاشتم انتهای رابطه خبری ازت نداشتم.دو هفته بعدش زنگ زدی.ایمو کردی.گفتی دلم برات تنگ شده بود.طوری حرف می زدی که انگار اتفاقی نیفتاده.هی می گفتی حرف بزن.و تو داشتی راه می رفتی.عین همیشه که نمی تونی بشینی.هنوز صدای دمپایی های رو فرشیت تو سرمه.گفتی من که با تو مشکلی نداشتم.چیزی نگفتم.دوربینو بردی کنار پنجره.گفتی ببین آسمونو.اون پنجره جای همیشگی من بود.عادت داشتم ظرفا رو که بشورم خیره شم به بیرون.یا همونجا سیگار می کشیدم و به کبوترایی که براشون هر روز صبح غذا میریختی پشت پنجره نگاه می کردم.دلم تنگ شده بود.برای همه چیز.اما چیزی نگفتم.باید می رفتم سر کار.گفتی با هم در تماسیم دیگه ؟چیزی نگفتم.رفتم.شبش گفتم دلم برات تنگ شده.می خواستم زنگ بزنم.اما نمی تونم.نتونستم.می دونم دیگه چیزی مثل سابق نمی شه.و تو گفتی منم برات دلتنگم.برای تمام حرف زدنامون.برای اینکه می نشستی و کارامو گوش می دادی و نظر می دادی. گفتی من برات یک دوست خوب بودم.نه کمتر نه بیشتر.خندم گرفت.تو هنوزم با اینکه رفته بودم می ترسیدی.و باعث شدی بیشتر مطمین شم.امشب هم باز ایمو کردی.ریشت درومده.بازم وزن از دست دادی.36 سالته.و تکلیفی برای زندگیت نداری.کلافه ای.خسته ای.من؟ باورت میشه آرومم؟دلتنگ هستم اما آرومم.و تمام این آرامش به خاطر اینه که پذیرفتم.شاید تمام زجری که می کشیم به خاطر تمام نپذیرفتن ها باشه.من دارم یاد میگیرم.که چطور هم تنها باشم.هم آروم باشمو و این اصل پذیرفتنه.

اینستاگرام :blanche.redlip

رژ لب قرمز...
ما را در سایت رژ لب قرمز دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : red-lip1o بازدید : 136 تاريخ : سه شنبه 16 آذر 1395 ساعت: 8:15